دلم خیلی تنگ شده..همین!

بچه‌ها این نقشه جغرافیاست

بچه‌ها این قسمت اسمش آسیاست

شکل یک گربه در اینجا آشناست

چشم این گربه به دنبال شماست

                                   بچه‌ها این گربه‌هه، ایران ماست

 

بچه‌ها این گربه‌ی خیلی عزیز

دمب نرمی دارد و پنجول تیز

می‌کند با دوستانش جست و خیز

می‌شود با دشمنان گرم ستیز

                                   طفلکی دائم گرفتار بلاست

 

بچه‌ها از هر گروه و نژاد

در کنار همدگر خندان و شاد

فارغ از هر زنده‌باد و مرده‌باد

داشت باید اتفاق و اتحاد

                                   مام میهن عاشق صلح و صفاست

 

بچه‌ها خوبست یک روزی سفر

جانب هرسوی مرز پرگهر

شهر و ده، دشت و دمن، کوه و کمر

از خلیج فارس تا بحر خزر

                                    بهر ما هر گوشه‌اش مردم سراست

 

بچه‌ها این پرچم خیلی قشنگ

پرچم سبز و سفید و سرخ رنگ

هم نشان از صلح دارد هم ز جنگ

خار چشم دشمنان چشم تنگ

                                     افتخار ما به آن بی‌انتهاست

 

بچه‌ها این خانه‌ی اجدادی است

گشته ویران تشنه آبادی است

خسته از شلاق استبدادی است

مرهم دردش می آزادی است

                                     بچه‌ها، این کار فردای شماست....  

 

هادی خرسندی

 

(عکس، تابلویی‌ست کار خود آقای خرسندی که با امضای خودشون در یک حراجی خیریه فروخته شد)

 

نظرات 14 + ارسال نظر
روشنک چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ق.ظ http://azeshgh.blogsky.com

قربون دل تنگت...عزیزم می دونم که ایران همیشه بهترین جای دنیا است واسه ما چون بهترین هامون اینجا هستند.کسانی که دوستشون داریم و کسانی که درکنارشون از نفس کشیدن تو قفس هم لذت می بریم..اما باور کن می شه از اینجا دور بود و باز هم ایرانی بود..ایرانی ماند...
نام میهن عاشق صلح و صفاست...
من هم چقدر دلتنگت ام رفیق...همه این روزها می گذرند..اندکی صبر! سحر نزدیک است...

زهراکشوری چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:59 ق.ظ http://hasty00.blogfa.com/

سلام
ممنون از اینکه اومدی
راستش ترانه نیمه تموم و در حد یه طرح زیاد دارم دنبال یه فراغت و آرامش می‌گردم که فعلا نیس.
شاد باشی

پسرخاله چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 ب.ظ

این کاناداییها خیلی چیزن! چیز یعنی ...یعنی...اها... یه جور مریضی که میگن سنجد واسش خوبه ..مریضی که البته نه..حالا هر چی....اره خلاصه اینجا این موقعه ها که میشه یه عالمه برگ رو زمین میریزه ...اینها یه چیزهایی دارن که برگهارو فوت میکنه یه گوشه ... بعد تازه با یه جاروهایی که نمیخواد حتی دولا بشی اونها رو میریزن تو یه سطل آشغالهای مخصوص که تبدیل به کود بشن.... اونوقت دوباره بیارن و به همون ادمهایی که برگهارو از جلوی در خونه خودشون جمع کردن بفروشن !!!! (عجب بابا اینها از چیز آب دوخیار میگیرن)....اره اما هرسال با دیدن این همه برگ یاد صدای جاروی رفتگر محلمون میافتم ... با اون چرخش که بعدها مثل همه که پیکانهاشونو با پراید عوض کردن اونم چرفشو با یه فرقون شیک عوض کرد ... یاد نگاهش.. ماهی یکبار سلام و علیک کردنش واسه ماهیانه گرفتن.. سرعت یواشش...خونسردیش

آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی
سایه نارونی تا ابدیت جاریست

پرشین جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:53 ب.ظ http://hashinzsv.blogspot.com/

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست ... من خانه به دوشم

محمدرضا شیرزاد شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:16 ب.ظ http://www.taraneh21458.blogfa.com

سلام.دعوتی به مدار خورشید به صرف یه پست جشن تولدی.منتظرم نذاریا.منتظر قدمهات روی مدار خورشید هستم.تابعد... سبز باشی

ساناز صفایی یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:51 ب.ظ http://sanazsafaee.blogfa.com/

روشنک
بخند
خنده‌ی تو خوبه

شهره یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ب.ظ http://www.azkhodbakhisch.blogspot.com/

سلام دوستان خوبم . اول از همه باید واقعا معذرت بخوام از تاخیری که همیشه دچارش میشم و خیلی از پستهای خواندنی شما رو از دست میدم . امیدوارم که بخوبی و بزرگواری خودتون ببخشید . من این شعر رو بسیار دوست میدارم و نقاشی رو هم تا به حال ندیده بودم و بسیار دلنشینه . روی هر دوی شما رو خیلی میبوسم و امیدوارم که روزی این دلتنگیها بسر بیاد و همه بتونیم بدون مشکل و دوری و بدبختی همدیگرو ببینیم . سبز باشید و افتابی .

اسد وجودی دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:37 ب.ظ http://asadvojoudy.blogfa.com/

باور نمی کنی چقدر خوشحالم که بالاخره صفخه ت باز شد
و
راستی سلام
خوبی ؟

رضا افشاری پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:08 ب.ظ

سلام
این گربه بدجوری گرگ شده این روزا ۷۰ میلیون تو دلش دست و پا میزنن
من به غربت به معنای مصطلحش هیچ اعتقادی ندارم از منظر مختصات و طول و عرض حغرافیایی عرض میکنم .معنی خاک غریب رو هم نمی فهمم وقتی زمین غریب کهکشانهاست حکایت غربت به معنای واقعی محاط بر تعلقات خاطر ماست .
موید باشید
راستی روشنک جان با یک خاطره به روزم شاید برای اولین بار

پسرخاله.. جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:29 ق.ظ

داشتم پامو نگاه میکردم! چه قیافه ای آشنایی داشت؛(ناگفته نماند که البته بوی آشنایی هم میداد) خسته بود اگر چه از بس این روزها در به در دنبال ریسمان الهی گشته بود بلکه اون پیداش کنه و ما هم بتونیم چنگی بهش بزنیم... نبضمو تو شقیقه های پام حس میکردم این بود که یهو نگاهم بهش افتاد ... ...

میگن یه روز یه بابایی رفت قطب شمال، بعد دید همه دارن لخت میچرخن... گفت ای بابا شماها سردتون نمیشه؟ گفتن نه !!! گفت چطور ممکنه ؟ گفتن ما اینجا به خودمون تلقین( محاط بر تعلقات خاطر! ) میکنیم که هوا گرمه و بنا براین سردمون نمیشه ... چند روز بعد جنازه اون بابا رو پیدا کردن که از گرما زدگی مرده بود! --> نوشته یه عزیزی رو خوندم یهو یاد این جک بی مزه افتادم ...البته یاد جکهای دیگه ای هم افتادم که به غریبی ربط داشت ...مثل جک غریبی؟ پخشش کن و یه چند تا دیگه اما این اولی بیشتر به « محاط بر تعلقات خاطر » ربط داشت.

موید باشید

محمدرضا شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:36 ب.ظ http://m-r-roma.blogfa.com

سلام روشنک و ارغوان عزیز
زیبا و به جا بود
خوشحال میشم بیایید به شب نقره ای من آپ هستم
پیروز باشید

سید یاسر سقائیان چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:51 ق.ظ http://amiriranii.persianblog.ir

با تشکر از شما و الطاف سرکار خانم روشنک
شرمسارم کردید

پسرخاله چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:17 ق.ظ

واسه شام یه کاسه نبات داشت !

محمدرضا شیرزاد چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:52 ب.ظ http://www.taraneh21458.blogfa.com

حکایت حرمت نمکدان یا....به شما چه؟ خوشم مدار_ خورشید به روز شد.منتظر دیدن جای قدمهاتون روی مدار خورشید هستم.سبز باشید.تابعد...

دلم تنگ شده براتون خواهر گلم.بیاین دیگه.بیاین ببینمتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد