یک خاطره خوش...

دلم نمی خواست مطلب پر از خاطره ارغوان را خراب کنم اما :

و چه ساده رفتی

از مرز خواب هم گذشتی

پرسیدی : " کجاست سمت حیات ؟

                      من از کدام طرف می رسم به هدهد ؟ "

و چه زود سمت حیات را یافتی

                       و با هدهد همسفر شدی

" عبور باید کرد

صدای باد می آید ، عبور باید کرد

و من مسافرم ای بادهای هموار "

                 ای مسافر :

                                 به همراه بادبادک ها روان شدی

                                 و حضور " هیچ " ملایم را خود یافتی

و در آخر گفتی :

                           شب سرودش را خواند

                                                      نوبت پنچره هاست . . .   (سهراب سپهری)

باز هم دست اجل بزرگی را از میان ما برد. خسرو شکیبایی دوست داشتنی،  با یاد تمامی نقش هایش که نسل ما با آنها بزرگ شده اند و به یاد تمامی شب هایی که با «صدای پای آب» و صدای دلنشین و تاثیرگذارش به خواب می رفتیم از درگاه حق برایش آمرزش می طلبیم.

ماندگاری یاد او و صدای او در دلهای من و ما انکارناپذیر است.

روحت شاد عزیز مهربان!

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

سلام! چند وقتی هست که روشنک اینجا از فیلم‌های روز می‌نویسه و من هم می‌خونم و حسودیم میشه که چرا ندیدمشون!! حالا منم گفتم از فیلمی بنویسم که برام پر از خاطره‌ست و مطمئنم که درصد زیادی از دوستان هم دیدنش.

آوای موسیقی یا با دوبله ایرانی اشک‌ها و لبخندها...

این فیلم برای من پر از خاطره‌ست. یادمه روزگاری همه سکانس‌ها و دیالوگ‌های فیلم رو از حفظ بودم... شاید خیلی‌های دیگه هم مثل من اون خانواده‌ی شلوغ رو دوست‌ داشتند، به خصوص پدر خانواده رو!! که "پشت اون ستاره حلبی، قلبی از طلا داره"!

اینجا هم یکی دو ماهی است که گروه تئاتری در یکی از سالن‌های معتبر شهر تئاتر آوای موسیقی رو بر صحنه اجرا میکنند. اما من نتونستم  به دلیل مشکلات چند مدت اخیر بلیطی بگیرمو برم با یک دل خوش تئاتر ِ فیلم محبوبم رو ببینم. اما خیلی اتفاقی عزیزی من رو به دیدنش دعوت کرد.... جای همه دوستان خالی. سالنی زیبا با ارکستری که همراه بازیگران ترانه‌ها رو اجرا می‌کرد...

نمیدونم انگار که برگشته بودم ایران! یادم آمد که آخرین بار با روشنک پای کانال MBC فیلم رو تماشا میکردیم ... با شنیدن ترانه‌ی

یک ظرف پر میوه، یک باغ پر گل

پرواز پروانه، آواز بلبل ................

نمی‌تونستم جلوی سرازیر شدن اشکهام رو بگیرم! دوستم نازنینم میگفت حالا چرا اینقدر گریه میکنی آخرش خوب تموم میشه به خدا! اما نمی‌دونست که چقدر خاطره برام زنده شد.

اما ای کاش که ما هم توی ایران فرصت دیدن چنین کارهایی رو داشتیم. سالن مجهز، دکور بی‌نظیر و آوای موسیقی‌ای خوش..

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
فراز(سروش هدایت راد) جمعه 28 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:21 ب.ظ http://www.bkhabar.blogfa.com

سلام ارغوان جان من هم از این فیلم خاطره دارم مخصوصا اون رقص اتریشی و لون ترانه معروف
دو دو شب ....

روشنک یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:46 ب.ظ http://azeshgh.blogsky.com

دو دو شب نخوابیدم
ر روی ماهت دیدم...
این ترانه زیبا که در دوبله به کار اضافه شده بود از بهترین خاطرات روزهای کودکی ام است...
یادش به خیر بهترین ان شب طوفان و بالا امدن فاضلاب!!! آخر نگذاشت تا ته اشک ها و لبخندها را برای بار هزارم دوتایی با هم ببینیم...

Arghavan یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:05 ب.ظ

vaghti shenidam ashk haam ro nemitoonestam negah daram, yade on hame khatere ye khosh, dar o divar e otaghe rooz haye nojavani ye man por bood az aks haaye khosro khaan.
roohesh shad.

شرقی سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:20 ق.ظ http://www.sminaseresht.blogfa.com

سلام روشنک عزیز

لذت بردم از مطالب و خاطره هایت نازنین

مدت مدیدی بود نیامده بودم ... خانه ام را که تغییر دادم با اضافه کردن یک اس کوچک کنار آدرسم ... به شما نگفته بودم

نمی دانم شاید فکر کردم ... اما ستاره نازنین حضور گرمت

مهربانی را بیادم خواهد آورد مطمئن باش .

فراز(سروش هدایت راد) پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:50 ب.ظ http://www.bkhabar.blogfa.com

سلام مثل اینکه حسابی در گیرین که به ما سر نمیزنین خیر باشه
به هر ترتیب به مناسبت سال شاملو به روز کردم ....

میثم کربلائی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:55 ب.ظ http://mguitar.persianblog.ir

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد