نباشی می میرم به این می گن عاشق

 

 

ملایمه عطرت نگاهت آرومه

حضور تو با من نجیب و معصومه

من از تماشاتِ که خستگیم می ره

کسی تو قلب من جاتُ نمی گیره

ندیدی تو خوابم مثال من عاشق

نباشی می میرم به این می گن عاشق

آرامشت مثله صدای بارونه

سپردن قلبم به عشقت آسونه

خوب و بد عشقُ تنها تو می فهمی

می دونی می خوامت یه جور بی رحمی

ندیدی تو خوابم مثال من عاشق

نباشی می میرم به این می گن عاشق

همیشه تو دستات تشنه ی آغوشم

بی تو نمی تونم این همه خوشبو شم

نباشی دور عشق هرگز نمی گردم

تنها کسی بودی که اعتماد کردم

ندیدی تو خوابم مثال من عاشق

نباشی می میرم به این می گن عاشق (بابک روزبه/ آلبوم جنجالی-منصور)

توی آفتاب داغ شهریور 1381 و توی کوچه پس کوچه های مهرشهر که با تو قدم می زدم و از سهراب می گفتم و مصدق و شاملو ، از اعتماد می گفتم و صداقت ، از رفتن می گفتم و نماندن و شرط دل نبستن ، هرگز باورنداشتم که روزی دستهای عاشقت محرم ترین دستان دنیا باشند و دل نبستن به تو غیرممکن ترین کار دنیا...

و امروز 30 فروردین 1388 است ،2 سالگی به بارنشستن آنهمه عشق و دل بستن!

برای بیان احساسم به تو بعد از دوسال زیریک سقف بودن هنوز هم واژه کم می آورم ...

از لحظه لحظه حضورت ، از مهربانی نگاهت ، از عشقی که اجازه ندادی عادت شود ، از تک تک واژه های عاشقانه ای که تقدیمم کردی و جز سکوت جبرانی نداشتم ، از تحمل غرغرکردن ها و بی حوصله گی هایم و ...و از بودنت در کنارم ، ممنونم!

از تو یادگرفتم که " دوست داشتن نه زنجیری بر پا که پری برای پرواز است!"

ممنونم که پرواز کردن را به من آموختی...

دوستت دارم همسرگرامی!و ممنون از نامه سرگشاده ات!

سالگرد عشقمان ابدی!