بــــــــــهـــــــار رسیده ای یار!

 

بهار بهار

صدا همون صدا بود

صدای شاخه ها و ریشه ها بود

بهار بهار

چه اسم آشنایی

صدات میاد ... اما خودت کجایی

وابکنیم پنجره ها رو یا نه

تازه کنیم خاطره ها رو یا نه

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار اومد با یه بغل جوونه

عید آورد از تو کوچه تو خونه

حیاط ما یه غربیل

باغچه ما یه گلدون

خونه ما همیشه

منتظر یه مهمون

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار بهار یه مهمون قدیمی

یه آشنای ساده و صمیمی

یه آشنا که مثل قصه ها بود

خواب و خیال همه بچه ها بود

آخ ... که چه زود قلک عیدیامون

وقتی شکست باهاش شکست دلامون

بهار اومد برفارو نقطه چین کرد

خنده به دلمردگی زمین کرد

چقد دلم فصل بهار و دوست داشت

واشدن پنجره ها رو دوست داشت

بهار اومد پنجره ها رو وا کرد

من و با حسی دیگه آشنا کرد

یه حرف یه حرف ‚ حرفای من کتاب شد

حیف که همش سوال بی جواب شد

دروغ نگم ‚ هنوز دلم جوون بود

که صبح تا شب دنبال آب و نون بود     (محمد علی بهمنی)

یک سال دیگر هم گذشت، چشم برهم زدنی بود این گذشتن اش!

خوب یا بد، تلخ یا شیرین این سال هم به تاریخ پیوست و چشم امیدمان ماند به رسیدن سالی دیگر ، به دور از غم و ناراحتی، بیماری و ناخوشی...

امیدوارم سالی که در پیش رو داریم پُر از سبزی و شادابی و سلامتی باشد ، پُر از عشق باشد و تهی از نفرت ، پُر از موفقیت باشد و دور از شکست...امیدوارم!

در آغاز بهار برای همه بهترین ها رو آرزو دارم.

نــــــــــــــــوروز مــــــــــــبــــــــــــارکـــــــــــــــــ

فانوسک ترانه!

 

 

برای سومین اجرا (ساعت 6) در شب دوم و آخر کنسرت رضا یزدانی در اریکه ایرانیان-تهران، مهمان VIP  رضا در بهترین جای سالن ، ردیف اول و درست روبروی خودش ، بودیم.

مثل همه برنامه های دیگر این کنسرت هم با حدود نیم ساعت تاخیر شروع شد. حسن این کنسرت نسبت به کنسرت قبلی رضا در تالار کشور این بود که اینبار همه به خاطر خود رضا آمده بودند نه به خاطر عصار و مدیری! و اینکه می دانستیم حداقل نیم بیشتر سالن کارهای رضا را می شناسند و با او هم آوا می شوند، بدون غرغر و بی حوصله گی!!فکر می کنم مسولین صدا و نور و تصویر از کارکنان خود اریکه بودند، هرچند بازی با دوربین خانم جوانی که از جلوی سن تصاویر را می گرفت و بیشتر مواقع تصاویر ارسالی او بر پرده پشتی قرار می گرفت ، جالب بود اما متاسفانه مثل دفعه قبل صدا اصلا خوب نبود- چیزی در حد افتضاح! اول فکر می کردیم به خاطر نشستن در جلوی سن و شدت صدای مانیتورها صدا را خوب نمی شنویم اما وقتی اعتراض های تماشاگران پشتی هم بلند شد و با طعنه، مکرر خواستار تشکر از مسوول صدا شدند ، فهمیدیم که باز هم در این کنسرت صدا بد است  و اشکال در جای نشستن ما نیست. حبیب رضایی ، کامبیز دیرباز و ملیکا شریفی نیا هم جزو مهمانانی بودند که در این سانس حضور داشتند و کلیپی که با اشکال فراوان و صدای بد در آنتراکت پخش شد ، ٱنها را از هجوم جمعیت برای امضا و عکس نجات داد!

اجرای خود رضا یزدانی هم در این کنسرت بهتر از دفعه قبلی بود به جز اواخر کار که سعی می کرد صدا و انرژی اش را برای سانس بعدی هم نگه دارد! در مجموع بیشتر کارهای شناخته شده اش و سه کار از آلبوم جدیدش را اجرا کرد و صدای تشویق مردم برای ترانه " چشام بسته است" نشان می داد که حواندن ترانه تیتراژ چقدر در شناخته شدن یک خواننده تاثیر دارد.بعد از اجرای کار زیبای "خلیج فارس هم در ساعت 8:25 دقیقه کار تمام شد و متاسفانه از " یغما گلرویی" عزیز و ترانه سرای این همه کار زیبای خوانده شده ، هیچ تشکری نشد!!!!

در نهایت باید از خود رضا یزدانی برای محبتش در ارسال بلیط و ساختن یک شب خاطره انگیز برای ما و در کنار ارغوان تشکرکنم!

بدون شرح

کمک کنیم هلش بدیم، چرخ ستاره پنچره
رو آسمون شهری که ستاره، برق خنجره
گلدون سرد و خالی رو بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب وا بشه چند تا حنجره
به ما که خسته ایم بگه خونه بهار کدوم وره
تو شهرمون آخ بمیرم چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغ مون زباله سپور شده
مسافر امیدمن رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشم مون پیدا بشه یه شاپره
به ما که خسته ایم بگه خونه بهار کدوم وره
کنار تنگ ماهیا، گربه رو نازش می کنن
سنگ سیاه حقه رو مهر نمازش می کنن
آخر خط که می رسیم خط رو درازش می کنن
آهای فلک که گردنت از همه مون بلن تره
به ما که خسته ایم بگو خونه بهار کدوم وره؟
(مرحوم عمران صلاحی)