ساقیا آمدن عید مبارک بادت!

زمستان هر چه بود تاریک و طولانی
دل ما هر چه شد سرد و زمستانی
زمین اما به دور از کینه ی بهمن
نشسته با گل و خورشید به مهمانی

به شاد باش شمیم بارش نم نم
به فال نیک دیدار گل مریم
بیا تا یک نفس شکرانه ی امروز
به داغ دل فراموشی دهیم با هم


بزن ای طبل باران
برقص ای بید مجنون
رسیده پچ پچ گل
به گوش خاک محزون
بیائید سفره ی عید
بچینیم قاصدکها
هزاران سین تازه
به جای سوگ و سرما

تماشا کن در آینه ی نوروز
نمیبینی غبار قصه ی دیروز
مبادا بر چلیپای شب سرما
مسیحائی چنین بخشنده و دلسوز                  (زویا زاکاریان)

 

زمستان تاریک و سرد داره کم کم بارش را می بنده و میره. میره تا 9 ماه دیگه دوباره برگرده، هر چند این روزهای آخر سال همه تلاشش را میکنه تا نشانی از سوز و سرماش به جا بگذاره اما باز هم تابش اشعه های خورشید و حس رسیدن بهار اون را به عقب می زنه...

سالی که گذشت پر بود از اتفاق. گاه خوب و گاه تلخ! اما گذشت، همه روزهاش گذشتند و خاطره هایی درذهن مان باقی گذاشتند.

شروع امسال با بزرگترین اتفاق زندگی ام همراه بود. ازدواج! شاید بهار های گذشته هیچ وقت فکر نمی کردم که روزی دست در دست حسن بدهم و پایه های یک زندگی مشترک را بسازم.شاید اصلا فکر نمی کردم که در ایران ماندگار باشم و ارغوان به تنهایی بره . اما خدا خواست ، ما خواستیم و همت کردیم و شد! شکر...

 

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست     آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود    در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست (حافظ)

 

اتفاق دوم ترک محل کارمان بود.من و ارغوان هر دو با هم، درست فردای روز نامزدیم! محیط پر از تنش و زدوبند شرکت خصوصی در آستانه ورشکستگی را رها کردیم وخانه نشین شدیم. چندان هم بد نبود! استراحت روحی و جسمی. فرار از سرو کله زدن با یک عالمه کاربر زبان نفهم که باید همه اطلاعات سازمانشان را وارد کامپوتر می کردند و حتی بلد نبودند ماوس را دست بگیرند....

اتفاق سوم قبولی ام در هفتخوان رستم شرکت نفت بود و ورود به این سازمان بزرگ. چون از اول در یک خانواده کاملا نفتی! زندگی کرده بودم جذابیت های این اسم بزرگ برایم جالب نبود و حالا که 7 ماه است مشغول به کارم هر روز بیشتر از قبل می فهمم که آواز دهل شنیدن از دور خوش است...یک سازمان کاملا بی روح و ساکن! با کارمندانی که 50 درصد به بالایشان کار نمی کنند و فقط وقت نهارو در رستوران دیده می شوند و باقی ساعات نامرئی اند! سیستمی کاملا متکی به بند "پ" و ریش و تسبیح و انگشتر عقیق! فعلا تنها دلخوشیم اینترنت پر سرعت اش است .خدا عاقبتمان را به خیر کند....

اما تلخ ترین و شاید به گونه ای بهترین اتفاق امسال رفتن ارغوان بود.

بهترین همدمی که تمام 6 سال گذشته لحظه به لحظه کنارم بود و همنفس ام ، از ایران رفت! لحظه خداحافظی با او برایم تلخ ترین لحظه بود. دوست داشتم چشمانم را ببندم و اشک هایش را نبینم. می دانستم که برای ادامه مسیر زندگی اش رفتن بهترین کار است اما دل کندن همیشه سخت است. اولین بهار بدون او بودن را بعداز اینهمه سال تجربه می کنم و می دانم که دلتنگ بوی عیدی و بوی ترمه جانماز مادربزرگش است...می دانم قلب مهربانش اینجاست.می دانم روحش کنار من است هر گاه که بخواهم .

سالی که گذشت پر بود از هزاران اتفاق ریز و درشت دیگر. عزرائیل کمر همت به بردن هنرمندان بزرگ و کوچک کشورمان بسته بود و تا این روزهای آخر هم بی کار ننشسته . هنرمندانی که خاطره ساز روزهای بی شمارمان بودند.روحشان شاد و یادشان گرامی...

و اما امسال سومین بهاری است که بابا کنارمان نیست.در آستانه بهار و نزدیک شدن به روز بزرگ زندگی ام و در جشنی که دوست داشتم بود و دوشادوش ام قدم می زد ، نیست! این روزها بیشترازهمیشه دلم برای بودنش تنگ می شود.برای بحث کردن و قهر کردن، برای نوازشش و صدای تک سرفه هایی که موقع ورود به خانه در حیاط می پیچید ، برای بوی خوش عطرش ، برای مجله ها و فیلمهایی که برایم می خرید و برای هزاران خاطره دیگر...

 

 هیشکی مثل تو نبود
 ساده مثل بوی پاک اطلسی
 یا بلوغ یه صدا  میون دغدغه ی دلواپسی
 تو غرورت مثل کوه

 مهربونیت مثل بارون ، مثل آب
 مثل یه جزیره ، دور
 مثل یه دریا ، پر از وحشت خواب
 هیشکی مثل تو نرفت
 هیشکی مال تو نموند.(ایرج جنتی عطایی)

 

یک سال دیگر از زندگی مان گذشت، خوب و بد ، تلخ و شیرین گذشت و دقیقه هاو ثانیه هایش هرگز دوباره برنمی گردند. کاش یادمان بماند قول ها و قسم هایمان ، عهد ها و پیمان هایمان. کاش چشمانمان خوبی ها را ببینند و بر بدی ها بسته شوند ، کاش دستانمان یاریگر هزاران دست محتاج و لرزان باشند و گوش هایمان شنوای راستی و صداقت...

نوروزتان آفتابی تر از همیشه . امید به سالی پر از شادی و موفقیت برای همه شما و برای عزیزترین های زندگی ام!هفت سین تان سبز و تازه و روزهایتان آفتابی و شاد.

 

 

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد     عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد    چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد(حافظ)      

نظرات 28 + ارسال نظر
حضرت عشق --** روزبه **-- شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:35 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

آری باز هم در کوچه پس کوچه های چشمانت غریبی می کنم
و سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودنت را به عالم می بخشد
و گل ها بستر آیات می کردند
به مهراب بهاران
سال نو رو پاک تر از شبنم گل ها برایت آرزو دارم...
....میخونه ی ** حضرت عشق ** به مناسبت بهار نو
آپ شد
منتظرم
فعلا.........
------ یا حق ! ---- -

محمدرضا شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ب.ظ http://www.m-r-roma.blogfa.com

سلام
متن جالبی نوشتین آرزو میکنم هر روز پایه های زندگی تان محکم تر از روز قبل بشه ، و پیشرفت در کار داشته باشین خب فعلاْ تسبیح و انگشتر عقیق و ریش و غیره حرف اول رو می زنه خدا رو شکر که اینتر نت پر سرعت داره این خودش ی پیشرفته در کشور ما...
پدر ! واژه بزرگی که وصفش در جمله پیدا نمیشه فقط می تونم بگم خدا صبر بده و روحش همیشه شاد و خوشحال باشه و من مطمئن هستم در آن جشن بزرگ او دوشا دوش شما قدم خواهد زد
در ضمن من اولین کتاب اینتر نتی مو نوشتم و برای دانلود کردن آماده است خوشحال میشم بیایید دانلودش کنید و نظرتون رو بگید

فرارسیدن نوروز رو به شما و خانواده تبریک میگم.

علی شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.alifallah.blogsky.com

سلام
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ من آیی که نیستم

ارغوان شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:23 ب.ظ

اشکم دراومد با ترانه کودکانه!! واقعا هیچ ترانه‌یی به اندازه‌ی کودکانه عید رو درست وصف نمی‌کنه! کودکانه‌ی شهیار قنبری(!!)
......................
سال ۸۵! عجیب‌ترین سالی که داشتم! پر از اتفاق! تقریبا هر ماه این سال رو با یک اتفاق تازه سر کردم! ..... اتفاقاتی که خدا رو شکر همگی خوش بودند به جز یک اتفاق بزرگ! که اون هم از دید من خوش نبود حتما صلاح و درست همون چیزی بود که اتفاق افتاد ...
عقد روشنک و حسن! وای که چقدر مثل بچه‌ها وقتی بالای سرشون اون پارچه‌ی سفید رو گرفته بودم گریه کردم!
کوچ .... بزرگترین حادثه .... خداحافظی ... شروعی تازه ... وای که چقدر تجربه‌ی متفاوت و عجیبیه!!
امسال عید خونه نیستم!
از کنار اون ماهی فروشیها نمی‌گذرم که تا وسط پیاده رو ماهی و سبزه و وسایل هفت سین گذاشتن ..
امسال عید خونه نیستم که سر سال تحویل مامانم و بغل کنم و بگم مرسی به خاطر همه چیز ..
امسال عید خونه نیستم که توی تعطیلاتش برم کنار خلیج همیشه فارس ..
امسال عید خونه نیستم که با روشنک برم خرید و سینما و خوش گذرونی !!!
امسال عید خونه نیستم!
اصلا مگه امسال عید داره؟! اینجا فقط درخت‌ها شکوفه کردن که ملت یادشون نره فصل عوض شده پالتو‌ها رو دربیارن!
روشنکم توی این سال نو برات شروعی سبز و شاد رو آرزو می کنم ... آرزو می کنم همه‌ی عزیزانم شاد باشند و سلامت ....
به امید دیدار .....
عیدت مبارک .......................

رضا افشاری شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.shabe-koli.mihanblog.com/

سلام روشنک جان
نمیدونم چی باید بنویسم اینو میدونم مهربونی متاعی نیست که به هر کسی بدن. میدونم اگه بخوام بیشتر بنویسم جمله هام مثه یک بچه تازه زبون باز کرده میشه . بازم شعر باید دست این بچه رو بگیره
(( بینشون ))

حکم دلا بریدنه
قسمت اشک چکیدنه
جرم منو و گناه تو
با هم نفس کشیدنه

غریبگی نکن رفیق
من از تو بینشون ترم
اگه تو بغض هر شبی
من اون دو تا چشم ترم

رنگ شبات رنگه منه
تقدیرمون شکستنه
سکوت تو فریاد من
هر دو یه حرف و می زنه

منو تو عاشقیم و بس
همسفریم و همنفس
تو حسرت یه آسمون
اسیر قفل یک قفس

گریه نکن غریبه من
غریبگیت نصیبه من
تکیه بکن به شونه هام
نترس از این شکسته تن

نذار که بغضت بشکنه
بغض تو حرمته منه
نبینم اون لحظه رو که
غم تو چشات زل بزنه

دمی نمونده تا سفر
یا از قفس رها می شیم
یا دست تو دست هم یه شب
از زندگی جدا می شیم

هر چی که باشه سهممون
بهتر از این شکستنه
بهتر از این نمردن و
کنج قفس نشستنه


رضا افشاری

سعید کریمی دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:20 ق.ظ http://saeedkarimi.blogfa.com

سلام

قبل از هر چیز می بایست تکلیف ِ تاریخی مان را با ساقی ِ مربوطه که حافظ به آن اشاره کرده روشن کنیم ، تا کی وعده و وعید و پشت ِ هم اندازی و دودره بازی ؟!! باشد که در سال ِ آتی آن جناب مواعیدش را فراموش نکند .
و
امید که سال 86 به از 85 باشد ! آمین !

وقت خوش .

پوتین دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.potin.blogfa.com/

دوست خوب من . شرمنده ام میکنی . ممنونم. جبران کنم .

پَرشین دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:00 ب.ظ http://psvman.blogspot.com

روشنک و ارغوان عزیز

من هم فرا رسیدن عید نوروز رو به شما دوستان مهربان تبریک عرض می کنم.

حسن علیشیری سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:44 ق.ظ http://memoir.blogfa.com

کاشکی بدانیم چه دقایق زیبایی چشم به راه رسیدن بهارند...چه خاطره‌هایی پشت در ثانیه‌ها نشسته‌آند، منتظر و بی‌قرار!...همیشه در لحظات پیش از تحویل سال دلواپسم، بی‌قرارم...اما این‌بار با همه‌ی سال‌ها فرق دارد. تو هستی و این بزرگترین عیدی دنیاست! این بزرگترین و شیرین‌ترین عید دنیاست. عیدت مبارک نیمه‌ی دیگر وجودم!...برای خواهرکم ارغوان عزیز هم سال خوب و پر موفقیتی آرزو دارم. شاد باشی آبجی خانوم!

رضا افشاری سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:34 ق.ظ

روشنک و ارغوان عزیز سالی پر از سلامت و آرامش برای شما و خانواده محترمتون آرزومندم .
ممنون از همیشه های مهربان شما
موید باشید

المیرا چهارشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:55 ق.ظ http://withoutme.persianblog.com

سلام خانمی: مرسی که سر می زنی به وبلاگم... خوب چرا به من می گی تنبل؟ گناه دارم هاااااا!!! گرفتار بودم عزیزم... اولین عید زندگی مشترکتون رو تبریک می گم و براتون یه دنیا آرزوهای خوب دارم... ارغوان عزیز سال نو ی تو هم مبارک...

پسرخاله چهارشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:17 ب.ظ

یکی از دوستام خانومش اهل لهستانه ؛ فارسی رو خیلی شیرن صحبت میکنه نمیدونم از کجا یه فرهنگ فارسی پیدا کرده و خلاصه کلی کلمه و جمله که ما به کار نمیبریم رو یاد گرفته چیزهایی مثل گیسوانم را شانه میزنم یا مثلا آب در یخدان است، بعلاوه کلی از فرهنگ و اداب و رسوم ایرانیهارو بلد شده تا این اندازه که به رسم ایرانیها هر پنج شنبه اخر ماهو واسه شادی روح اموات حلوا میپزه! و به قول خودش هم حلواش ایوول داره !!! همه اینها رو گفتم که بنویسم آنای گل میدونه که عید سنت ایرانیه و تبریک اونو به من و بقیه بچه های ایرانی فارسی گفت صد البته سختش بود خوب حق هم داشت اونوقت من از به اصطلاح بزرگی تبریک سال نوی خودمون به انگلیسی گرفتم !! توش کلماتیه که کاملا بوی دیکشنری آن لاینو میده ، حاظرم قسم بخورم که خود انگلیسی زبونها اونهارو موقع عیدشون به هم نمیگن؛ ادم خندش میگیره وقتی میخونه که I hope the newyear be a year of joy and prosperity for U اخه ادمه ناحسابی این چه جور نوروزو تبریک گفتنه ! به قول یه عزیزی دستت به خشتکت اونم نه یه دست بلکه هر دو تا دستت .....!!

مهسا پنج‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:59 ب.ظ

روشنک و ارغوان عزیزم
امیدوارم هرجا که هستید خوشحال و موفق باشید و مثل همیشه سرشار از عشق ...
ارغوان عزیزم
گرچه از ما دوری اما دوستات تو همه لحظات به یادت هستند
و همچنان تو رو نزدیک حس می کنند امیدوارم در راهی که انتخاب کردی موفق باشی ...
روشنک عزیزم
امیدوارم امسال که بازهم با خاطره ای زیبا برای تو دوست خوبم همراهه سرشار از موفقیت و سلامتی و خوشبختی برای تو و همسرت باشه و بهترین لحظات رو تجربه کنی...

عزیزانم سال نو مبارک و نوروز به یاد موندنی داشته باشید ...

ویتا میتا شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:31 ق.ظ http://vitaa.blogfa.com

سلام سال نو مبارک و امیدوارم که سال خوبی پیش روت داشته باشی
پر از امید وموقیت کارو تلاش و جوش و خروش


زندگی یعنی عشق



عینی تو


یعنی با تو صبح شدن تا اوج وصال



و معنای وصال را در شعری نا تمام جستجو کردن



برات آرزوی موفقیت میکنم در سال 86

روشنک یکشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:40 ق.ظ http://azeshgh.blogsky.com

سلام..سلام...سال نو باز هم مبارک!
خانوم مینای عزیز! بهتره موقع خواندن مطالب کمی چشمانتان را بیشتر باز کنید و نام نویسنده مطلب در هفت سنگ را ببینید! همسر بنده یا همان دوست گرامی از نظر شما نویسنده اصلی مطلب است و دوستانش در هفت سنگ با اجازه ایشان از مطلب نوشته شده استفاده کرده اند! بدا به حال ما که بدون توجه و دانش قضاوت می کنیم...این هم لینک هفت سنگ با عکس خود حسن علیشیری که از نویسندگان قدیمی آنجا است و فکر نکنم کسی از خانه خودش دزدی کند!
http://www.7sang.com/mag/2007/03/02/cinema-the_departed.php
شاد باشید و خوش!

رضا افشاری یکشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:41 ب.ظ http://shabe-koli.mihanblog.com/

سلام روشنک عزیز با حرفی به روز

AZAR چهارشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:21 ق.ظ http://masterazar.persianblog.com

omid varam sal khoobi ro aghaz karde bashid hamrah shadi ve gham hayash

rastesh man nemidoonam link shoma ro key be link doostan ezafe kardam fekr mikonnam az aval boode

movafagh bashid

تنها جمعه 10 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:55 ق.ظ


..سلام دوست من ~$$$$
~~~~~~~~~~..$$**$$
~~~~~~~~~...$$$**$$
وبلاگت باحاله.. $$$~~~'$$
~~~~~~~~$$$"~~~~$$
~~~~~~~~$$$~~~~.$$
~عزیز من. ~~$$~~~~..$$
~~~~~~~~$$~~~~.$$$
به من هم یک~$$~~~$$$$
~~~~~~~~~$$$$$$$$
~~سری~~~~$$$$$$$
~~~~~~~.$$$$$$*
~میزنی~$$$$$$$"
~~~~.$$$$$$$....
~~~$$$$$$"`$
~~$$$$$*~~~$$
~$$$$$~~~~~$$.$..
$$$$$~~~~$$$$$$$$$$.
$$$$~~~.$$$$$$$$$$$$$
$$$~~~~$$$*~'$~~$*$$$$
$$$~~~'$$"~~~$$~~~$$$$
3$$~~~~$$~~~~$$~~~~$$$
~$$$~~~$$$~~~'$~~~~$$$
~'*$$~~~~$$$~~$$~~:$$
~~~$$$$~~~~~~~$$~$$"
~~~~~$$*$$$$$$$$$"
~~~~~~~~~~````~$$
منتظرحضورسبزت هستم.'$
~~~~~~~~..~~~~~~$$
~..گلم..~$$$$$$~~~~$$
~~~~~$$$$$$$$~~~$$
~~~~~$$$$$$$$~~~$$
~~~~~~$$$$$"~~.$$
~~~~~~~"*$$$$$

www.hooseinpcman.blogfa.com
www.hooseinjojo.blogfa.com

عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشانــــدم و پارو زنان سوی تو فرستادم
وقتی به ساحل نگاهت رسیـــــــد تو چشمانت را
بستی و قایقم غرق شد.
ازطرف(عاشق همیشه تنها)


پسرخاله شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:58 ب.ظ

اقا عجب دنیای مسخره ایه ! یه وقتها از شیر تو شیر بودنش ادم خندش میگیره به قول یکی از دوستام که مثال جالبی میزد و میگفت : عربه اینجا رستورانه چینی داره و چینیه اینجا رقص عربی درس میده ! و البته ناگفته نماند که حاجی فیروزه امسال ما هم اینجا اهل کره جنوبی بود !!!!!

پسرخاله سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ق.ظ

آی آدمها !
که در ساحل بساط دلگشا دارید
یک نفر در آب میخواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
می زند فریاد و امید کمک دارد
آی آدمها !
یک نفر در ساحل دارد می سپارد جان ...

ساناز صفایی سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:07 ب.ظ

روشنک عزیزم سال نو مبارک.
هر آن‌چه زیبایی‌ست را در زندگی مشترک برایت آرزومندم.

محمدرضا سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 07:11 ب.ظ http://www.m-r-roma.blogfa.com

سلام
آرزو میکنم عید بهتون خوش گذشته باشه و سال خوبی رو در پیش داشته باشید
درضمن من آپم خوشحال میشم بیایید .
پیروز باشی

حامد علی محمدی چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:36 ب.ظ http://hamedalimohamadi.mihanblog.com/

با سلام و درود!
ببخشید کمی دیر سر زدم. ولی هنوز هم اول ِ سال ِ جدیده یه جورایی بازم بی مناسبت نیست که سال نو رو تبریک بگم.
ایشا... سال پر بار و پر ترانه در پناهه مام ِ وطن داشته باشید.
فعلا بای

رضا افشاری چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 07:25 ب.ظ

سلام روشنک جان
ممنون از حضور همیشه مهربون تو
دعا کن تنها دلخوشی ما این کلمه ها رو هم نگیرن
موید باشی و مثل همیشه خوب

شهره پنج‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:35 ب.ظ http://www.azkhod-bakhish.blogspot.com/

سلام روشنک عزیز. کمابیش این خبرها رو از ارغوان گل شنیده بودم . اول از همه از صمیم قلب بخاطر ازدواج و زندگی مشترک به خودت و همسرت تبریک میگم و امیدوارم که بهترین لحظه های زندگی رو در کنار هم بگذرونین و با احترام و عشق یار و یاور هم باشید . دوما سال نو رو تبریک میگم و براتون بهترین آرزوها رو دارم . میدونم که همیشه در لحطه تحویل سال یا ایام عید انسان به یاد کسانی میافته که رفتند و درکنارش نیستند ولی یاد و خاطره همه عزیزانی که رفتند همیشه در قلب ما زنده ست . روحشان شاد و یادشان گرامی. جای ارغوان هم میدونم در کنارت خالیه ولی دوستی شما دونفر بخاطر این فاصله و دوری از بین نمیره . چون هر دوی شما انسانهای باارزشی هستید و ازهمه مهمتر عشق رو فراموش نکردید. سبز باشی و بهاری .

حضرت عشق --** روزبه **-- جمعه 17 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:10 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

...تو خاموشی خونه خاموشه...شب آشفته گل فراموشه...بخواب که امشب پشت این روزن شب کمین کرده روبه روی من...
------------
** حضرت عشق ** برای اولین بار در سال ۱۳۸۶ به روز شد !
منتظر حضور گرمت هستم
قربانت
فعلا....
----------- یا حق !‌---------

سید مهدی موسوی شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:45 ق.ظ http://bahal3.persianblog.com

سلام عزیز
به مناسبت عید نوروز و اینجور چیزها
در پستی ویژه در 13 فروردین
به همراه:
1-رسول ملاقلی پور
2-سعید ایمانی
3-محمدحسین صفارهرندی
4-ژان بودریار
5-جشنواره بین المللی شعر فجر
6-غزل پست مدرن
7-فیلم 300
8-مسعود ده نمکی
9-مهسا محب علی
10-رضا بروسان
11-فرشته ها خودکشی کردند
12-غزل
13-فمینیسم مردانه
در مطلبی تحت عنوان:
«13 نفر که در بهشت به ملاقاتت می آیند»
به روزم و منتظرت...

محمدی دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:57 ب.ظ http://www.khtarrahan.blogfa.com

شعری که در بالا نوشته اید رو به شدت دوست میدارم و با دیدنش به احساس و هنرتان پی بردم. این شعر رو تقدیم میکنم به شما و تمامی کسانی که احساس دارند و از آن سرشارند
زنده باشید که زنده ام کردید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد