قاب عکس

 

روی دیوار اتاقم تو یه قاب عکس چوبی
تو کنارمی هنوزم با یه دنیا عشق و خوبی

تو کنارمی هنوزم میون این همه دیوار
هنوزم چشمای نازت به چشام زل زده انگار

گل سرخ یادگاریت میگه که آهای دیوونه
اون دیگه برنمیگرده چرا یادت نمی مونه؟

من که باورم نمیشه آخه هم بغض صمیمی
همه سهم من از تو بشه این عکس قدیمی

مگه میشه برنگردی من که باورم نمیشه
وقتی که هنوز تو این عکس با منی مثل همیشه

هنوز این اتاق خالی این چراغ نیمه روشن
همه شاهدن که هیچوقت تو نرفتی از دل من

کاشکی این دنیای دلگیر قد قاب عکس ما بود
تا فقط تنها واسه من توی دنیای تو جا بود

شاید اون وقت تو نگاهم دیگه بارونی نمی موند
دل من تو عکسی کهنه دیگه زندونی نمی موند

مگه میشه برنگردی من که باورم نمیشه
وقتی که هنوز تو این عکس با منی مثل همیشه
        (بابک صحرایی)

 

بعضی وقت ها بعضی ترانه ها من را یاد خیلی چیزها می اندازند...به نظر من این ترانه یکی از بهترین کارهای بابک صحرایی است. من را یاد کسانی می اندازه که دوست داشتم الان کنارم بودند و نیستند. توی این روزها هر چی به تاریخی که شاید بهترین روز زندگی ام باشه نزدیک تر می شم جای خالیشون را بیشتر حس می کنم....

هر وقت این ترانه را با صدای مانی رهنما می شنوم چشمهام و می بندم و دیوار پر از عکس اتاقم را تصور می کنم.چقدر خاطره و چقدر لبخند.

من و ارغوان! توی دانشگاه ، توی جشن عروسی دوستان ، با هم ...خیلی دلم می خواست توی این روزهام بود و همراهی ام می کرد...احساس می کنم خیلی دور است. هر چی دستم را دراز می کنم بهش نمی رسه و گرمای دستاش رو حس نمی کنم. چه حس تلخی! این موقع است که این بیت ترانه بدجوری بغض ام را می ترکونه:

من که باورم نمیشه آخه هم بغض صمیمی
همه سهم من از تو بشه این عکس قدیمی...

من و بابا ! تو بچه گی ، تو جشن ها و روزهای عید ، با هم و با بقیه و آخرین عکسی که گرفتیم، درست 3 ساعت قبل از رفتنش! چشمهامو می بندم و منتظر صداش می شوم. منتظر صدایی که از خواب بیدارم می کرد و من با غرغر سرم را زیر پتو می بردم ، منتظر صدایی که هم آواز با من ترانه های قدیمی را می خواند ، منتظر دستی که از من برای تانگو رقصیدن دعوت می کرد و با صدایی آرام کنار گوشم گام هایم را مرتب می کرد.منتظر صدای سرفه هاش ، منتظر...منتظر....و باز هم این ترانه نفسم را بند میاره:

مگه میشه برنگردی من که باورم نمیشه
وقتی که هنوز تو این عکس با منی مثل همیشه...

چقدر سخته وقتی دوست داری عزیزانت کنارت باشند و نیستند...یکی آن طرف آبها و مرزها و یکی گم شده در پهنای آسمانها...

یادمه ارغوان همیشه با دیدن دیوار اتاقم بهم می گفت که از نظرروانشناسی من آدمی هستم که دوست دارم گذشته ام و خاطراتم همیشه جلوی نظرم باشند...نمی دونم شاید درست می گفت.شاید به همین دلیل است که دوربین های عهد قدیم را به هزاران دوربین دیجیتال با کیفیت ترجیح می دهم. هر چند عکس های دیجیتال را هم به جای ثبت در حافظه خشک و بی احساس کامپیوتر می شه روی کاغذ آورد اما تنبلی دردی است دوا نشدنی و همیشه این تصاویر توی پوشه های زرد حافظه کامپوتر باقی می مانند. اما خوب نگاتیو را نمی شه کاری کرد....

این روزها دلتنگ خیلی چیزها هستم. اطرافیانم همه در جنب و جوش هستند و خودم هم همگامشان. اما دلم ساکن مانده...فکر ترک خانه کودکی هام ، فکر تنها ماندن مامان  و هزاران فکر دیگر بغض ام را بیشتر میکنه...

می دونم که این مرحله هم یک گذر است! یک گام بلند توی زندگی همه ما ..امید که بتوانم پاهایم را آنطرف گذر محکم و استوار حس کنم....

کاشکی این دنیای دلگیر قد قاب عکس ما بود
که فقط تنها واسه من توی دنیای تو جا بود.......

نظرات 13 + ارسال نظر
محمود یکشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ب.ظ http://my-biz.blogsky.com/

سلام
عشق در صحرا جامانده است
دل در دریا جامانده است
پس کو عاشقی در زمانه
با اجازه لینک تون میکنم

[ بدون نام ] یکشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:35 ب.ظ

قربون دل مهربون و پراحساست برم که اینقدر زیبا نوشتی و گونه هام رو خیس کردی..... مطمئن باش پدر مهربونت هم توی جشن بزرگ زندگیت هست و بهت نگاه می کنه و واسه خوشبختیت دعا می کنه . می دونم ارغوان گل هم اونروز دل تو دلش نیست و به تو فکر می کنه. همه کسانی که دوستت دارند اونروز با تو هستند و واسه خوشبختی تو و داداش گلمون دعا می کنند.نگران هیچ چیز نباش و دلتنگیهات رو به دست باد بسپار که تکیه گاه همیشگی زندگیت محکم و استوار پشتت ایستاده ....

محمد رضا یکشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 05:15 ب.ظ http://www.m-r-roma.blogfa.com

مرسی آمدی و نظر دادید خوشحالم کردید .
متن خیلی زیبایی بود مثل همیشه قشنگ و با احساس .
انشاالله به خیر خوشی پس مبارکه به پای هم پیر بشید آرزو میکنم درست فهمیده باشم.
پیروز باشید

ارغوان یکشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:20 ب.ظ

توی یک اتاق کوچیک نشستم! تنها ... پر از بغض ! بیرون از پنجره‌ی اتاقم پر از صدای آدم‌هاییه که دارن با هم حرف می‌زنن و می‌خندن! ... چندتا دوستن انگار که روز تعطیلشون رو با هم می‌گذرونن! .... من اما توی یک اتاق کوچیک نشستم! تنها ... پر از بغض !
چقدر سخته که فکر کنم حالا دیگه منم شدم یه خاطره که با سنجاق چسبیده به حصیرهای روی دیوار .. دیوار روزهای مجردی! ...
چقدر تلخه عزیزانت از اون سمت خط بهت بگن هفته‌ی دیگه می‌ریم مراسم عروسی! جات خالیه! و تو بی‌صدا اشک بریزی .... و توی ذهنت هزار بار اون روز رو مجسم کنی ...
تجربه‌ی این روزها تجربه‌ی عجیبیه ...
از وقتی که رفتم توی این خونه کمتر می‌نویسم! انگار برام اینجا فقط معنی شادی داره و من این روزها تلخم!
........
روشنکم ... من اینجا کلی حرف برات می‌نوسم .. اما از سهم خودم، مطمئنم که می‌دونی من توی همه ی لحظات هستم اگه حتی دیگه دستام رو احساس نمی‌کنی اما باور کن که هستم ....
ولی در باره‌ی پدر گلت، می‌ذونم که اون نازنین هم پیشته و شاد از اینکه دختر یکی یک‌دونش داره وارد مرحله جدیدی می‌شه ... مطمئنم که اون شب در کنارت شاد خواهد بود و مثل شب مراسم عقد مربم! در برابر تذکر تو که می‌گفتی : بابا برو بشین بسه دیگه! بهت باز هم جواب خواهد داد که بابا تو به من چی کار داری من دارم با ارغوان می‌رقصم! برم بشینم ارغوان؟؟؟ .... یادش به خیر ..... آنا، هوای مانیتور بارونیه! نمی‌تونم بیشتر بنویسم!

المیرا دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:38 ق.ظ http://withoutme.persianblog.com

سلام روشنک جان: ممنونم از لطف و محبت همیشگی ات... قرار نشد هاااااا!!! باید فقط به خوبیها فکر کنی و بخندی.. این روزها فقط روزهای خنده اس... پس بخند بذار بقیه هم باهات بخندن...بازم ازت ممنونم

پسرخاله دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 07:51 ق.ظ

می نشینم لب حوض:
گردش ماهی ها..روشنی ..من ٬گل٬آب
پاکی خوشه ی زیست.
مادرم ریحان می چیند.
نان و ریحان و پنیر.. آسمانی بی ابر.. اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک: لای گلهای حیاط
نور در کاسه مس چه نوازش ها میریزد!
نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد..
پشت لبخندی پنهان هر چیز.
روزنی دارد دیوار زمان ..که از آن چهره ی من پیداست
چیزهایی هست که نمیدانم.
میدانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد!
می روم بالا تا اوج.. من پر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت..من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه ٬از پل٬ از رود ٬ از موج
پرم از سایه ی برگی در آب :
چه درونم تنهاست

پَرشین سه‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ق.ظ http://psvman.blogspot.com

مثل همیشه لطیف و دلنشین بود. راستی چرا قدیما همه چی یه جوره دیگه بوده؟ انگار دلا خیلی به هم نزدیک تر بوده. خیلی...
در ضمن خیلی ممنونم به خاطر تبریک تولد.

علی احمدی سه‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:04 ب.ظ

خیلی خوشحالم که نظرت رو گفتی وهمچنین به وبلاگ من سر میزنی ازنظر خودم چیز مهمی نیست .چون همون موقع من درجریان کار بودم .درهر حال این کتاب حاصل زحمات حسن عزیزوطرح های قشنگ شروین(خیلی دوست دارم ازنزدیک ببینمش) وخانم زنگنه گرامی .البته بقیه هم حق دارند نظراتشون رو بگن ......بازم بما سر بزن

ساناز صفایی چهارشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:30 ق.ظ http://sanazsafaee.blogfa.com/

روشنک عزیزم
فکر می‌کنم اتفاق جالبی بود با این‌که عجیب بود تازه علیشیری و احمدی چی‌ از بنوئل کم دارن (به شوخی).
می‌دونی محدودیت در هنر معنی نداره منظور من اعتراض نبود بلکه هیجان بود.
دوست گلم منتظر نظراتت هستم. به امید دیدار

حسن علیشیری چهارشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ب.ظ http://memoir.blogfa.com

خانه‌ی مشترک ما جای همه‌ی قاب عکس‌های قدیمی است. جای همه‌ی خاطراتمان! اما نه فقط بر دیوار که در دلمان و در ثانیه به ثانیه‌ی زندگیمان...می‌دانم دلواپسی...دلشوره داری! درست مثل لحظه‌ی تحویل سال! اما نگران نباش عزیزترینم! بهار زیبایی در پیش است!

آزاده چهارشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:01 ب.ظ

روشنک عزیزم تبریک میگم . از ته دلم براتون آرزوی خوشبختی میکنم و میدونم همینطور خواهد بود انشاالله .
میبوسمت عزیزم .
ارغوان مهربان و عزیزم از اون روزی که فهمیدم رفتی همیشه به یادتم و همیشه برات دعا میکنم . میبوسمت عزیزم .

پسرخاله جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:05 ق.ظ

امسال سی ام فروردین یه عالمه خبره ... همون موقعه ها که من بین زمین و اسمونم روشنک گل هم به نوعی بین زمین و اسمونه ... من یه عالمه بهش تبریک میگم به روشنک عزیز و حسن اقای گل..... بهترین ارزوهارو براتون دارم

محمدرضا شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:04 ق.ظ http://www.m-r-roma.blogfa.com

سلام
من آپم
بیایی خوشحال میشم
درضمن نظرت رو در مورد آهنگ وب لاگم هم بگو
پیروز باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد